بارانگاه

ساخت وبلاگ

بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 145 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

آخر به باران .. خواب روی چشم من لغزید و رفت رفت سمت دیدگانی که مرا بیدار بود بوته های ناز باغ رفته در اغوش خود در دل سنگینشان چشم کسی اوار بود فکر تن آبستن من در هوای جمله ای تا برایت برگه ها را پر کند تا خودش را بارها با جوهری آبی مثل نگاه خیس تو دمخور کند برگه های خواب الوده زیر دست گرم من باردار فکر تن آبستن من میشوند ساده نوزادان رنگی در هوای حرف ها گوشه ی صفحه پر از احساس گفتن میشوند کودکم که خواب رفته زیر خروار غزل مثل من در انتظار صبح با تو ماندن است گر چه تنها مثل خواب و هر خیال کودکی، که سر اغازش دلی از ارزوها خواندن است، شاید این رویا فقط در ذهن من پر میکشد زندگی در باور رویا تمام زندگی است از تو افتادن کنار گوشه ی سرد غزل پیش اطفال پر از امید من شرمندگی است سال من با تو سراغازش به رنگ عید رفت آخر امسال هم با تو به پایان می رسد قلب من سنگین و روشن گوشه ی یک آرزوست که کویر خشک من آخر به باران می رسد آرزوی کودکی های پر از امید من دیدمت در حرف حرف این سرود روز و شب تکرار رج های وجودم را زدی روی جاجیمی که از تو تار و پود روی جاجیمی که از تو مانده بود بارها خواب بهار اب بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

عاشقانه ای کودکانه... کودکانه دوستت دارم مثل شبهای ابری ابان مثل با هم قدم زدن زیر قطره های ترنم بارن مثل شب های سرد ابان ماه با بهانه ی لرزو سوز هوا بغلت کرده سینه ی من رو به تصویر بی صدای خدا اولین روز سرد پاییز است اولین جمعه سپید آبان ماه نوک انگشت های بی حست توی دستان من و خیس نگاه من به تو و تو به سردی برف بارشی تن سپید بین پلکت بود مژه هایت به حرکتی آرام خواب میرفت روی چشمت زود گوشه ی پنجره نشسته بودیم و چای کمرنگ تو کنار حرکت باد خاطرات قطار پیری بود که ز تهران ودود میشود آزاد کاموای گره گره آبی روی موهای نیمه پوشیده وصل شالی که پیش پنجره ها خواب برفی وجب وجب دیده کودکانه سرودمت این بار تا کنار تو خانه سازی را پر احساس عاشقانه کنم در کنار تو برف بازی را قصه ای توی باد میگفتی و سکوتی نشسته بر لب ها قصه را موج دیگری میگفت موج بادی که میزند شب ها- قصه ای که نمیشود فهمید بی نهایت ولی دلش زیباست قصه ای که پر از نگفتن ها مو و باد و توالی رویاست بازی موج باد با موهات شعر قلبی دچار چشم تو بود تا که چشمت سیاه شب میشد برف بهمن کنارچشم تو بود بازی روز و شب میان چشمانت قصه ای که بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : قاب بلوری,قاب بلوری مشکی,قاب بلوری کریستال,فروش قاب بلوری تهران,فروش قاب بلوری,خرید قاب بلوری,فروش عمده قاب بلوری,قاب سی دی بلوری, نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 140 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

تصویر از فیلم cs love

بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 135 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

اب را گل نکنیم لحظه ها تصویر اب و اینه است اینه گرد و غباری را نگیرد پیشتان اب را خستگی گام های پایتان خوابی از دلواپسی هایش نگیرد ناگهان آبها پیش از تمام جمله های اظطراب ردی از باران و جوی خز گرفته بوده اند ماهی برکه همیشه کودکان پولکیش فکر لب بوسیدن از قلاب خسته بوده اند های تصویرهای مه گرفته پشت مات شیشه ها ارزو کردم که سرمای دل سنگین شهر بشکند گرمای توی خانه ها را تا مگر دست هم گیرید و در تصویر قهر جای یک عشق پر از احساس خیس در دل غمگین تان خالی شود من امید سبزی رنگ بهاری را با شما دیداه ام، دنیا همان احساس عالی میشود پشت هر دیوان عالی طلاق و بی کسی کافه ای کوچک برای دل سپردن های ماست کافه ای که جنس دیوار اطاقش شیشه ایست در خیابان است و جای گفت و گفتن های ماست دست من را هم گرفتی پس بیا باران من از گنار پنجره مه را بکش در زیر پا توی بالکن یک نفس ابری ببار با نفس هایی جدا از واقعیت ها جدا دست هم را بگیریم و شبیه قطره ها بی خیال هر که میگوید که دنیا مرده است زیر سقف خانه ها باران احساسی شویم لحظه ای با هم بگوییم از تپش های الست: واقعیت ها اگر قصه ی تنها بودن است باتو می خواهم د بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : اب را گل نکنیم عرفان حلقه,آب را گل نکنیم کفتری,آب را گل نکنیم,آب را گل نکنیم شهرام ناظری,آب را گل نکنیم ؛ پدرم در خاک است,آب را گل نکنیم شاید از دور علمدار حسین,آب را گل نکنیم شاید,آب را گل نکنیم افتخاری,آب را گل نکنیم ترجمه انگلیسی,آب را گل نکنیم متن, نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : تیک تاک این لحظه ها تصویری,لحظه ها عکس,لحظه ها معین تصویری,دانلود لحظه ها معین تصویری,تصویر لحظه ها, نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 344 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

در جست و جوی ناخود آگاه(1) داستان من میشود با بهار لبخندت کم کنی زردی خزانم را؟ گوش میدهی به قصه ی من حوصله میکنی ترانه م را؟ قصه ی من شبیه یک دنیاست نیمی از سرد و نیمی از گرما مثل الان و قبل آمدنت با تو بودن و اندکی تنها سی و یک روز بودم و شش ماه آسما ن برف سرد زودش بود مهر اما رسید و ابان ماه سردی یک خزان شروعش بود جمله ها مثل هم رقم می خورد چار سالی که برف و بوران بود شهرکردم دوباره ساکت و برف زیر تاراج باد و کوران بود لحظه ها توی گیج ثانیه گرد مثل قلبم تتن تتن می زد و خیالی به رنگ زرد خزان دست خود را به شانه ام میزد شاخه هایم پر از زمستان بود ریشه هایم درون کفش سپید آخر اما بهار پیدا شد جای من هر که بود... می خندید.. میوه میوه خزان غم خوردم بار من برگ زرد فامی شد هر چه نومید تر شدم بارم میوه ی زرد تلخ کامی شد یک نفر برگه ای به دستم داد رفت و توی پیاده رو گم شد دعوتم کرده بود سمت بهار رفت و فردی ز جمع مردم شد آمدم در کنار پنجره ها جاده سرریز تنگ و ماهی بود تکه ای رنگ نور در خیابان ها تکه هایی پر از سیاهی بود عید می رسید با قدم هایت ساکت و سر بزیر می رفتی فکر کردم همان نفر بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : در جست و جوی دوری,در جست و جوی فضاهای گمشده,در جست و جوی دلتورا,در جست و جوی خدا ازجان هاتون,در جست و جوی خوشبختی,در جست و جوی حقیقت,در جست و جوی پدر,در جست و جوی نمو,در جست و جوی خدا,در جستجوی زمان از دست رفته, نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 194 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

(در جست و جوی ناخوداگاه قسمت دوم) جاده را با تو خانه شدم... چشم تو ابتدای صبح و طلوع بعد خوابی روی پلکت بود و سپیدی کنار چشم سیاه راه شب را به صبح می الود سال های سال رهگذر بودم سالهایی که روز و شب خیس است خط ممتد راه های دراز دست من را به دامنت می بست جاده ی تو همیشه ابری نیست عابران خسته میشدند و میرفتند عده ای هم که یاد تو رفتند جاده را سمت خانه برگشتند جاده ای که پر از مسافر هاست اتوبوسی برای رفتن نیست جاده ای که پیاده باید رفت ابر و باران و رفتن و خیسی است آخر جاده ها ندیدندت فکر کردند دستشان خالی است چشم هایت حزین و گریان شد تا نوشتند جاده پوشالی است دست خالی زدم به جاده تو و نبودی ته خیابان ها لحظه لحظه کنار من بودی توی پس کوچه و میدان ها بغلت کرده بود خاطر من پشت خود را به حرف مردم کرد توی راهش تمام فکر تو بود روز سردی که خانه را گم کرد جاده را میروم تمامی شب همه جا بوی توست، اینجایی تا خود صبح میروم گویی قلب من میشنید: می آیی.... بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : جادة بالانجليزي,جاده بانه,جاده بازفت,جاده بارانی,جاده بالا دیزین,جاده باداب سورت,جاده باسمنج,جاده بابلسر,جاده بانه به مریوان,جاده باغرود, نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 118 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:51

بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 207 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:50

خیالات ما که گاه و بی گاه از گوشه ی ناخود اگاه بیرون میزنند فرق میان واقعیت و خودشان را نمیدانند. از جنس توالی اند و زندگی و اکنون گوشه ی خانه ای نه چندان دور خیال و واقعیت مانند دو دریا به هم رسیده اند لحظه های پریشانی این اقیانوس تازه زاد اهسته جای خود را به عادت زندگی موج های ارامی میدهند. موجی از خیال و واقعیت و ساحل نشینان طوفان دریا را چون خواب پریشانی میبینند که چند روز بعد از خیالشان گوشه کتاب تعبیر خواب میخزد. گویی میان دریا کسی ارام موج ها را زمزمه میکند . حس دریا در میان موج هاست. گویی صدای نیماست با طنین م.دولت ابادی و گوشه ای دیگر صدای کالریج با خیالات واقعی دیکنز در هم تنیده اند. لحظه ای در خانه نشسته اید و ناگاه زنگ خانه تصویری مهربان را پشت در نشان میدهد. هر که باشد سراسیمه به جست و جوی صداست.... فکر کرده بود این جایی خاطرم میدوید تا دم در و دو لیوان چای میریزد چادرش را دوباره کرده به سر خاطرم دختری بلوز آبیست گرم نوشیدن دو لیوان است رفته بیرون سقف دلتنگی زیر لب بوسه های باران است گاه گاهی ندید رنگت را با خودش در خیال میخندید توی رویا دوباره میدیدت رو به فکری محال م بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : واقعیت خیال,واقعیت و خیال در روانشناسی,واقعیت و خیال,واقعیت یا خیال, نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:50

بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : خیال واقعی,واقعیت خیال,خیال یا واقعیت,خیال و واقعیت,خيال واقعي, نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:50

بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : آخر خط جاده های خسته,آخر راه جاده های خسته,آخر خط جاده های خسته رضا صادقی,دانلود آهنگ آخر جاده های خسته,دانلود آخر خط جاده های خسته,آهنگ آخر خط جاده ها, نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:50

نام واقعی اش خیال است اما راه دیدنش انتظار، صبر کردن ، تحمل واژه هایی شبیه با فحوای مشابه. گاهی که خسته ایم تحمل، گاهی که عشق میورزیم انتظار و راه که می افتیم صبر..... طنین صدای انتظار تمام شب معصومانه تکرار میشد و من کودکانه نمیدانستم بخشی از دنیای نیمه شب انتظار است. انتظار یک توالی است مثل زندگی پس چرا بی تاب کننده بود؟ مثل زندگی پر از خیال بود و پر بود از هر انچه احتمال داشت به دنیا بیاید. دنیای نیمه شب را زیاد دیده ام، پاندول هست و نور ماشین در حیاط گاه گاهی شاخه ها تکان میخورند و چیز هایی که در روز به ندرت دیده میشوند، شب در تنهایی خداوند مانند خود مشهور میشوند. همان شب در اتاق، خواب طولانی انتظار را دیدم: اینجا خواب رفته ای و خز هایی بلند شانه ات را پوشانده، میدانستم که تا صبح بیدار نمیشوی ... توی خواب مدتی دراز صبر میکردم. خیال من سری به پاندول ساعت زد: سال ها حرکتی گیج. انگار جمله ای را تکرار میکرد ...با زبان خودش. چند لحظه گوشه ی ساعت بودم بی خیال من هنوز سر جایش تکان می خورد هنوز داشتم صبر میکردم و کودکانه دنبال معای جمله اش بودم. جمله هایی شبیه مصرع های شعر در خیالم طنین ان بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 135 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:50

بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 140 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:50

قصه ی روزهای بعد از توست یک ترانه امید آمدنت خاطراتی همه شبیه تو قاصدک ها، نوید آمدنت رنگ ابی چشم های تو بود آسمانی که دوستش دارم لاک بی رنگ روی دست سپید مثل برفی که تازه می بارم برفی ام مثل سردی احساس سردی دست اخرین دیدار سردی خواب اولین کابوس که پس از رفتنت مرا بیدار حس سبزی به دور گردن من توی بندی سیاه میپیچد حلقه حلقه تمام گردنبند دور این عکس خانه میگیرد خاطراتت برای من جاماند عکس رنگیت توی گردنبند یک تبسم کنار سینه ی من گوشه ی قلب میزند لبخند هرکه مثل تو جامه برفی بود میدویدم دوباره تا تن او مثل برفی که توی باد و تگرگ می وزیدم به راه رفتن او قصه ی روزهای بعد از توست یک بغل خاطره من و آلبوم فکر کردن به یادگاری هات خانه ها، من و باقی مردم قصه را با همان کلاغ سیاه که به دنبال برف سرد و سپید مینویسم که رفت تا ته شعر نا نوشته به خانه اش نرسید هر چه این شعر دارد از احساس حس امید توی دلتنگیست من نگاهم اگر به سمت زمین اسمان دائما همین رنگیست بارانگاه...
ما را در سایت بارانگاه دنبال می کنید

برچسب : روزهای بعد از تو, نویسنده : 9my-philosophy4 بازدید : 127 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 0:50